هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند. او از رنج هجران و بی‌خوابی و بی‌اشتهایی می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به حال زار او نظر کند. شاعر تأکید می‌کند که در فراق معشوق، چیزی جز جانش که به پای او نهاده، باقی نمانده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، بیان درد و رنج عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۳۸

نگار ماه روی سرو قدم
چرا گشتی چنین فارغ ز دردم

چو دل بردی ز دست ما به دستان
چرا غافل شدی از آه سردم

اگر درد دلم باور نداری
نظر کن بر رخ چون کاه زردم

خبر داری ز حال زارم ای جان
که رفت از درد هجران خواب و خوردم

نبودم در فراقت ای نگارین
بجز جانی که در پای تو کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.