۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۳۹

چرا گشتی چنین غافل ز دردم
نکردی رحمتی بر روی زردم

نکردی جز جفا بر من نگارا
بگو غیر از وفاداری چه کردم

ندادی کام ما یکدم ز وصلت
بسی خون جگر در عشق خوردم

مرا از دیده و دل حاصلی نیست
به غیر از آب گرم و آه سردم

مفرما صبر با درد فراقم
چگونه صبر بتوانم ز دردم

شب تاریک هجرانم بفرسود
صبا درد دلم را بین و دردم

جهان گر در سر عشقت کنم من
به جان تو که از عهدت نگردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.