هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق معشوق می‌نالد و از رنج‌های روحی و جسمی که متحمل شده است سخن می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و دردهایش را تسکین دهد. شاعر وفاداری و بندگی خود را بیان می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و بیان درد و رنج‌های عاطفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۹۴۰

ز حد بگذشت در عشق تو دردم
ببین در آه سرد و روی زردم

به بالین من خسته گذر کن
نگر کز دیده غرقابیم دردم

طبیب درد دلهای حزینی
به جان آمد دل مسکین ز دردم

اگر خواهی که دردم را فزایی
دهم شیرین نفس پیش تو دردم

بت عیسی دمی بنواز ما را
دمی در کار این دلداده دردم

مرا جز بندگی کاری دگر نیست
بگو تا جز وفاداری چه کردم

نظر کن بر من رنجور مهجور
که بس خون دل از دست تو خوردم

منم مستسقی آن لعل پرنوش
در آن چشمست گویی آب خوردم

جهان بگرفت باری در فراقش
ز دیده آب گرم و آه سردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.