هوش مصنوعی: شاعر در خواب، معشوقه‌ای زیبا و جذاب را می‌بیند که چشمانی مانند نرگس، لبانی سرخ و دهانی شیرین دارد. او از دیدن صورت بی‌نقاب معشوقه شکرگزار است، اما در بیداری این آرزو برآورده نمی‌شود. شاعر از هجران و عشق سوزان خود می‌گوید و افسوس می‌خورد که حتی در خواب نیز به وصال معشوقه نرسیده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و مناسب سنین بالاتر می‌باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹۵۲

دوش رویش به خواب می دیدم
روشنش همچو آب می دیدم

در شب تار محنت هجران
چشمه ی آفتاب می دیدم

شکر معبود کردمی که رخش
یک زمان بی نقاب می دیدم

آن دو چشمان همچو نرگس او
نیک مست و خراب می دیدم

وان لب لعل آبدارش را
پر ز درّ خوشاب می دیدم

کاجکی زان دهان شیرینش
هم به تلخی جواب می دیدم

دل خود را بر آتش عشقش
همه شب چون کباب می دیدم

چشمه چشم ما سرابی بود
سر او در سراب می دیدم

ای دریغا اگر به بیداری
روی او بی حجاب می دیدم

وز جهانم نشد میسر وصل
کاجکی هم به خواب می دیدم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.