هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد هجران و فراق از معشوق است. شاعر از خدا میخواهد که پیامش را به معشوق برساند و از رنج هجران مینالد. او از معشوق میخواهد که به حالش رحم کند و از فراقش میسوزد. شاعر خود را به یوسف تشبیه میکند که روزی عزیز بود و اکنون خوار شده است. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که اگر جانش را میخواهد، خیالش را بفرستد تا جانش را فدای او کند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۹۵۵
باد صبا خدا را بگذر سوی نگارم
عمری بگو به سختی در هجر می گذارم
گر باز حال زارم پرسد ز تو خدا را
با او بگو که تا کی داری در انتظارم
فریاد من به کیوان برشد ز دست هجرت
رحمی بکن به حالم زان رو که سخت زارم
صبرم نماند باری در هجر تو از این بیش
چون چشم زخم جانا از خود جدا ندارم
تو سرو جان مایی بادا فدا جهانت
کز آتش فراقت چون خاک ره گذارم
گرچه عزیز مصری بنگر به حال یوسف
بودم عزیز دلها جانا مدار خوارم
گر جان ز بنده خواهی خیل خیال بفرست
ای نور دیده تا جان در دم بدو سپارم
عمری بگو به سختی در هجر می گذارم
گر باز حال زارم پرسد ز تو خدا را
با او بگو که تا کی داری در انتظارم
فریاد من به کیوان برشد ز دست هجرت
رحمی بکن به حالم زان رو که سخت زارم
صبرم نماند باری در هجر تو از این بیش
چون چشم زخم جانا از خود جدا ندارم
تو سرو جان مایی بادا فدا جهانت
کز آتش فراقت چون خاک ره گذارم
گرچه عزیز مصری بنگر به حال یوسف
بودم عزیز دلها جانا مدار خوارم
گر جان ز بنده خواهی خیل خیال بفرست
ای نور دیده تا جان در دم بدو سپارم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.