۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۵

باد صبا خدا را بگذر سوی نگارم
عمری بگو به سختی در هجر می گذارم

گر باز حال زارم پرسد ز تو خدا را
با او بگو که تا کی داری در انتظارم

فریاد من به کیوان برشد ز دست هجرت
رحمی بکن به حالم زان رو که سخت زارم

صبرم نماند باری در هجر تو از این بیش
چون چشم زخم جانا از خود جدا ندارم

تو سرو جان مایی بادا فدا جهانت
کز آتش فراقت چون خاک ره گذارم

گرچه عزیز مصری بنگر به حال یوسف
بودم عزیز دلها جانا مدار خوارم

گر جان ز بنده خواهی خیل خیال بفرست
ای نور دیده تا جان در دم بدو سپارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.