هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و عشق ناامیدانه می‌گوید. او از بی‌خوابی و بی‌قراری ناشی از عشق شکایت دارد و خود را همچون زلف پریشان و چشمان خمار معشوق می‌داند. شاعر از بی‌رحمی معشوق گلایه کرده و از او می‌خواهد که به رحم آید و اعتبارش را نبرد. در نهایت، او خود را در وادی جان رمیده و تنها با تخم غم عشق معشوق می‌یابد و اختیارش را به باد می‌سپارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ی ناشی از عشق و فراق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۹۵۶

نگارا از فراقت سخت زارم
به سختی روزگاری می گذارم

نه خور دارم نه خواب از عشق رویت
چو زلف تو پریشان روزگارم

چو ابروی توأم پیوسته در خم
چو چشمان تو در عین خمارم

ز خاک کوی هجران آخر ای جان
نشانی تا به کی در دل غبارم

به بوی آنکه بر من رحمت آری
نشسته منتظر بر ره گذارم

نکردی هیچ رحمت بر دل من
از آن بی رحمتی بس شرمسارم

ببردی آب روی من به یکبار
چرا کردی چو خاک راه خوارم

مکن زین بیش بر من جور و خواری
مبر یکباره جانا اعتبارم

میان وادی جان رمیده
بجز تخم غم مهرت چه کارم

جهان را اختیاری نیست یارا
به دست باد دادم اختیارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.