هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد هجران و فراق معشوق مینالد و آرزوی وصال او را دارد. او از عشق بیپاسخ خود رنج میبرد و حاضر است هر سختی را برای رسیدن به معشوق تحمل کند. شاعر همچنین از بیتوجهی معشوق شکایت دارد، اما با این وجود عشق خود را حفظ کرده و به امید روزی است که به وصال برسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۵۸
ز هجر روی تو یارا به کام اغیارم
روا مدار که از دیده خون دل بارم
به بوی وصل تو عمریست تا من مسکین
به جان تو که درین آرزو گرفتارم
مرا سریست که در پای عشقت اندازم
به دست آورمت بخت اگر شود یارم
اگرنه وصل تو باشد امیدواری من
به جان دوست که از هر دو کون بیزارم
به خواب دوش قدش در کنار ما آمد
اگر غلط نکنم آن خیال پندارم
در آرزوی دمی تا برآورم با تو
چو شمع شب همه شب تا به صبح بیدارم
اگر عزیز نداری مرا و خوار کنی
روا مدار خدا را که من تو را دارم
اگرچه لایق وصلت نبوده ام به جهان
ز بهر روز فراقت شبی نگه دارم
روا مدار که از دیده خون دل بارم
به بوی وصل تو عمریست تا من مسکین
به جان تو که درین آرزو گرفتارم
مرا سریست که در پای عشقت اندازم
به دست آورمت بخت اگر شود یارم
اگرنه وصل تو باشد امیدواری من
به جان دوست که از هر دو کون بیزارم
به خواب دوش قدش در کنار ما آمد
اگر غلط نکنم آن خیال پندارم
در آرزوی دمی تا برآورم با تو
چو شمع شب همه شب تا به صبح بیدارم
اگر عزیز نداری مرا و خوار کنی
روا مدار خدا را که من تو را دارم
اگرچه لایق وصلت نبوده ام به جهان
ز بهر روز فراقت شبی نگه دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.