هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد هجران و فراق معشوق خود مینالد و غم و اندوه ناشی از این جدایی را بیان میکند. او از امید به وصال و درمان دردهایش با یاد معشوق سخن میگوید و عشق خود را به عنوان تنها دارایی خود در جهان توصیف میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۹۶۸
چه دهم شرح که از غصّه چه بر جان دارم
یا چه اندوه دل از فرقت جانان دارم
چون مرا نیست ز هجر تو خلاصی پیدا
چند حال دل خود را ز تو پنهان دارم
خبرت نیست ز احوال من شوریده
که دل از غصّه هجر تو پریشان دارم
گرنه از شربت وصل تو امیدی باشد
من دلخسته کجا طاقت هجران دارم
نکند درد مرا سود مداوای طبیب
چون من از نوش لب لعل تو درمان دارم
من چو در بادیه ی عشق تو ای کعبه ی جان
پا نهادم چه غم از خار مغیلان دارم
منم آن بلبل شوریده که در باغ رخت
با گل وصل فراغی ز گلستان دارم
راستی بر قد شمشاد حرامست نظر
من که چون قامت تو سرو خرامان دارم
جز هوای دهنت هیچ ندارم به جهان
چون سکندر هوس چشمه حیوان دارم
یا چه اندوه دل از فرقت جانان دارم
چون مرا نیست ز هجر تو خلاصی پیدا
چند حال دل خود را ز تو پنهان دارم
خبرت نیست ز احوال من شوریده
که دل از غصّه هجر تو پریشان دارم
گرنه از شربت وصل تو امیدی باشد
من دلخسته کجا طاقت هجران دارم
نکند درد مرا سود مداوای طبیب
چون من از نوش لب لعل تو درمان دارم
من چو در بادیه ی عشق تو ای کعبه ی جان
پا نهادم چه غم از خار مغیلان دارم
منم آن بلبل شوریده که در باغ رخت
با گل وصل فراغی ز گلستان دارم
راستی بر قد شمشاد حرامست نظر
من که چون قامت تو سرو خرامان دارم
جز هوای دهنت هیچ ندارم به جهان
چون سکندر هوس چشمه حیوان دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.