هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق خود می‌نالد و بیان می‌کند که دیگر طاقت دوری از او را ندارد. او از درد فراق و بی‌قراری خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. شاعر تأکید می‌کند که بدون معشوق، زندگی برایش بی‌معناست و تحمل این دوری برایش غیرممکن است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۹۷۶

دلا صبر از رخ جانان ندارم
به عشق او سر و سامان ندارم

صبا از من پیامی بر، بر یار
کزین پس طاقت هجران ندارم

بود مشکل مرا درد فراقت
تو دانی بر دلم آسان ندارم

مسلمانان به درد عشق جانان
تحمل با غم حرمان ندارم

چو زلف تو چنین شوریده حالم
به دل مشکل که من فرمان ندارم

به هر جوری که بینم از تو جانا
یقین دان دستت از دامان ندارم

جهانی را تو جانی ای دلارام
مکن عیبم که صبر از جان ندارم

به سالی یک زمان پیشم نیایی
چگونه در غمت افغان ندارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.