هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از دوری معشوق و رنج ناشی از آن مینالد. او از ناتوانی و پریشانی خود در غیاب معشوق سخن میگوید و به زیباییها و تأثیرات معشوق بر زندگی خود اشاره میکند. شاعر همچنین از ناامیدی و احساس بندگی خود نسبت به معشوق صحبت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و احساسی دارد.
شمارهٔ ۹۸۵
تا من از صحبت تو مهجورم
خسته و ناتوان و رنجورم
تا برفتی ز پیش دیده ی ما
ای بت دلفریب منظورم
بی رخ تو جهان نمی بینم
برده ای از دو دیدگان نورم
از دو زلف تو بس پریشانم
از دو چشم تو مست و مخمورم
چون ز شهد لبت نصیبم نیست
نیش تا کی زنی چو زنبورم
شاهبازی و در هواداری
من بیچاره همچو عصفورم
تو به شاهی ما سلیمانی
من به پای غم تو چون مورم
بیش از اینم مدار از رخ خویش
ای دل و دین و دیده مهجورم
به جهانت ز جان شدم بنده
آخر از بندگی چرا دورم
خسته و ناتوان و رنجورم
تا برفتی ز پیش دیده ی ما
ای بت دلفریب منظورم
بی رخ تو جهان نمی بینم
برده ای از دو دیدگان نورم
از دو زلف تو بس پریشانم
از دو چشم تو مست و مخمورم
چون ز شهد لبت نصیبم نیست
نیش تا کی زنی چو زنبورم
شاهبازی و در هواداری
من بیچاره همچو عصفورم
تو به شاهی ما سلیمانی
من به پای غم تو چون مورم
بیش از اینم مدار از رخ خویش
ای دل و دین و دیده مهجورم
به جهانت ز جان شدم بنده
آخر از بندگی چرا دورم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.