هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق و درد هجران معشوق است. شاعر با زبانی پراحساس از عشق بی‌پایان خود می‌گوید، از اسارت در قید مهر معشوق سخن می‌راند و آرزوی وصال را دارد. او حتی حاضر است جان خود را فدا کند و از رنج فراق می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی از مضامین مانند فداکاری و درد فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۹۸۶

بیا جانا که جانت را بمیرم
وگر میرم به جان منّت پذیرم

اگر بر خاکم افتد سایه تو
برآرم دست و دامانت بگیرم

دل از هجران به جان آمد که از جان
گزیرم هست و از تو ناگزیرم

خلاص من مجویید ای رفیقان
که من در قید مهر او اسیرم

نظر گفتند داری با فقیران
من مسکین شیدا هم فقیرم

نمی آید به کویت ناله من
که گوش چرخ کر گشت از نفیرم

اگر یک شب در آغوش من آیی
بمیرم پیشت و هرگز نمیرم

به مردی پای دارم چون نشانه
وگر خواهد زدن هردم به تیرم

همی ترسم جهان بر من سرآید
به درد هجر و در حسرت بمیرم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.