۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹۵

ز دیده خون دل تا چند ریزم
ز دست هجر تو تا کی گریزم

دلم در کوی تو گم گشت ناگاه
بگو خاک درت تا چند بیزم

مرا طالع ز وصلت نیست جانا
بگو با بخت خود تا کی ستیزم

به روز حشر اگر یابم مجالی
به بوی مهر تو از خاک خیزم

به وصلم گر زمانی می کنی شاد
نباشد هیچ باک از تیغ تیزم

اگر روزی به ما آری گذاری
روان جان جهان در پات ریزم

عروس ار خوب رو باشد خدا را
پدر را گو نمی باشد جهیزم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.