هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به بیان عشق و اشتیاق خود به معشوق میپردازد و از درد هجران و دوری از او شکایت میکند. او خود را همچون پروانهای میداند که دور شمع وجود معشوق میچرخد و اسیر غم و اندوه اوست. شاعر از زلف معشوق و خال سیاه او یاد میکند و آرزوی وصال او را دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۰۰۰
تو شمعی و منت پروانه باشم
به عشقت در جهان افسانه باشم
اسیر غم به یاد آشنایی
ز وصلت تا به کی بیگانه باشم
مسلسل مانده در زنجیر زلفش
به زاری تا به کی دیوانه باشم
تو بر طرف چمن در شادی و من
بدین سان با غمت همخانه باشم
از آن خال سیاه و زلف چون دام
چو مرغی در هوای دانه باشم
ندانم تا به کی جان در کف دست
خروشان در پی جانانه باشم
درین دریا که موجش خون دلهاست
به جست و جوی آن دردانه باشم
جهان ویران شد از آشوب هجرت
چرا من خود درین ویرانه باشم
دلم بوسی ز لعلت خواست گفتم
اگر فرمان دهد پروانه باشم
به عشقت در جهان افسانه باشم
اسیر غم به یاد آشنایی
ز وصلت تا به کی بیگانه باشم
مسلسل مانده در زنجیر زلفش
به زاری تا به کی دیوانه باشم
تو بر طرف چمن در شادی و من
بدین سان با غمت همخانه باشم
از آن خال سیاه و زلف چون دام
چو مرغی در هوای دانه باشم
ندانم تا به کی جان در کف دست
خروشان در پی جانانه باشم
درین دریا که موجش خون دلهاست
به جست و جوی آن دردانه باشم
جهان ویران شد از آشوب هجرت
چرا من خود درین ویرانه باشم
دلم بوسی ز لعلت خواست گفتم
اگر فرمان دهد پروانه باشم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.