هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌پردازد و از درد فراق و نگاه‌های پر از غم و غبار سخن می‌گوید. او از زیبایی معشوق و تأثیر عمیق آن بر روح و جان خود یاد می‌کند و آرزوی وصال را بیان می‌دارد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و مناسب سنین نوجوانی و بزرگسالی است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۰۱

سرو قد تو رسته روان بر کنار چشم
گه بر سرش نشانم و گه در کنار چشم

بر روی تو نظر نتوانیم بعد از این
تا بر رخت ز ما ننشیند غبار چشم

سرو قدت به خون جگر پروریده ام
زان رو کش آب داده ام از جویبار چشم

آزار مردم این همه خوش نیست دلبرا
نازک بود دو دیده ما کار و بار چشم

یک جرعه می ز لعل لب خویش نوش کن
تا بشکند به معجز لعلت خمار چشم

چون غمزه در فراق تو برهم زنم بتا
خون می رود به دامنم از رهگذار چشم

بی روی تو جهان همه تیره ست پیش ما
زیرا سیه شدست مرا روزگار چشم

از گلشن وصال تو خواهیم رنگ و بوی
تا دشمن تو را شوم ای دوست خار چشم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.