۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۲

صد ازین جور و جفا گر ز برای تو کشم
همچنان سر همه در پای رضای تو کشم

بس غم و درد که از جور تو بر جان منست
این همه درد به امّید دوای تو کشم

تو جفا بر من بیچاره روا می داری
تا کی این بار ستمها ز جفای تو کشم

یک نفس بیش مرا نیست زمانی سوی ما
بگذر ای دوست که این لاشه به پای تو کشم

من ز رای تو نگردم اگرم سر برود
گر نفس برکشم ای دوست برای تو کشم

تا کی ای دل ز غم خویش مرا خوار کنی
تا کی آخر من دل خسته بلای تو کشم

عافیت خواستم و گوشه ی درویشی و فقر
ای خوش آن روز مگر روز جزای تو کشم

چون جهان را نبود هیچ وفایی و ثبات
پس چرا این همه محنت به وفای تو کشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.