هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فراق معشوق خود میگوید. او در خواب معشوق را میبیند و از عشق او سرمست است. شاعر بیان میکند که هرگز معشوق را فراموش نخواهد کرد و درد هجران را با نوشیدن جامهای زهر توصیف میکند. او از معشوق میخواهد که او را فراموش نکند و به حالش ترحم کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههایی مانند 'جامهای زهر' ممکن است نیاز به درک ادبی بالاتری داشته باشد.
شمارهٔ ۱۰۰۴
دوش می رفت دوش بر دوشم
زد بطر آن مه کله پوشم
صبحگاهش به خواب می دیدم
که به ناز آمدی در آغوشم
آن چنان بی خبر شدم در خواب
که هنوز از خیال مدهوشم
چه می است اینکه عشق او در داد
که به بویی ز دل بشد هوشم
گر مرا یاد ناوری هرگز
نشود یاد تو فراموشم
چند مهرت نهان کنم از خلق
چند آتش به زیر نی پوشم
گر بدانی که در غم هجرت
چه قدح های زهر می نوشم
هم ترّحم کنی به حال جهان
نکنی عاقبت فراموشم
زد بطر آن مه کله پوشم
صبحگاهش به خواب می دیدم
که به ناز آمدی در آغوشم
آن چنان بی خبر شدم در خواب
که هنوز از خیال مدهوشم
چه می است اینکه عشق او در داد
که به بویی ز دل بشد هوشم
گر مرا یاد ناوری هرگز
نشود یاد تو فراموشم
چند مهرت نهان کنم از خلق
چند آتش به زیر نی پوشم
گر بدانی که در غم هجرت
چه قدح های زهر می نوشم
هم ترّحم کنی به حال جهان
نکنی عاقبت فراموشم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.