هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و فراق معشوق خود سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که تنها روی معشوق را در جهان می‌بیند و از فراق او رنج می‌برد. با وجود درد فراق، عشق به معشوق باعث می‌شود که از همه چیز بی‌نیاز شود. شاعر خود را مانند بلبلی می‌داند که اکنون از فراق مانند زاغی سیاه شده است. او از زیبایی‌های معشوق مانند قدش مانند سرو و بوی زلفش مانند عنبر یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۰۰۷

ز گل با روی تو باشد فراغم
چرا با روی تو باشد مرا غم

نبینم غیر رویت در جهان روی
تویی در عالم ای چشم و چراغم

بسی داغ فراقت در دلم بود
مجدّد کرده ای بر سینه داغم

مرا با روی و قدّت ای دلارام
فراغت باشد از بستان و باغم

به وصلت بلبلی بودم ثناخوان
کنون از داغ هجران همچو زاغم

اگرنه سرو قدّت دربر آید
به دیده در نیاید باغ و راغم

نسیم صبح بوی زلفش آورد
ز عنبر تازه شد باری دماغم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.