۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۹

همی پرسی که چونی در فراقم
چه می پرسی ز خورد و خواب، طاقم

دل و هوش او چنان بربود یکسر
به چشم شوخ و ابروهای طاقم

در وصلم به رو یکباره در بست
به جان آورد دل از اشتیاقم

به صبرم وعده ای داد آن نگارین
نرفته تلخی آن از مذاقم

نگردانم ز تو روی از جفا من
مترسان ای عزیز از طمطراقم

من بی خواب بی خور شب همه شب
زحسرت هر دو دیده بر رواقم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.