هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق عمیق و بی‌پایان خود می‌گوید که او را سرگردان و درمانده کرده است. او از درد عشق شکایت دارد و می‌گوید هیچ کس نمی‌تواند درمانی برای آن بیابد. شاعر از یار خود می‌خواهد که به دل بی‌سر و سام او رحم کند و با لطفش باران عشق را بر سرش ببارد. او از نصیحت دیگران در مورد عشق می‌گوید که برایش بی‌فایده است، زیرا جانش در گرو عشق است. همچنین، از هجران یارش و تأثیر غمزه‌های او بر جهان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و هجران ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۰۱۰

کنون عمری که سرگردان عشقم
غریق بحر بی پایان عشقم

علاج درد ما را چاره ای ساز
ز الطافت که من نالان عشقم

خدا را با طبیب من بگویید
نداند هیچکس درمان عشقم

ندارم اختیاری بر دل خویش
کنون عمری که سرگردان عشقم

بکن رحمی بدین مسکین دل من
که من بس بی سر و سامان عشقم

ز ابر لطفت ای یار دلارام
به سر بارد همی باران عشقم

نصیحت کم کنیدم در غم عشق
مسلمانان که جان در جان عشقم

ز هجران رخت ای نور دیده
رسیده بر فلک افغان عشقم

ز غمزه بر جهان آمد خدنگی
نشد بیرون ز دل پیکان عشقم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.