۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱۱

بس بگردید و بس بگردد هم
چرخ سرگشته و نگردد کم

دیده بگشا که آسیای فلک
نیست هرگز قرار او یک دم

شاد دارد دلی ولیکن از او
کس نکردست حاصل الاّ غم

نیش او بیشتر ز نوش بود
بر دل کس نمی نهد مرهم

یک زمان با تو مهربان باشد
باز گردد مزاج او در دم

چه شکایت کنم ز بی مهریش
که فزودست درد بر دردم

دم فروشد مرا ز غصّه دور
کس نفس چون زند بگو در دم

حال من در جهان چو زلف بتان
نیک شوریده است و رفته بهم

یک زمان غم ز خاطرم نرود
کم نکرد از دو چشم بختم نم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.