هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق خود می‌نالد و از درد هجران و شوق دیدار او سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند روی گل‌گونه، ابروان کمانی، چشمان شوخ و قد بلندش یاد می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و به دیدارش بیاید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل احساسات و عواطف بیان‌شده در شعر نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۱۸

تا هست نظر بدان جمالم
یک لحظه نرفت از خیالم

در شوق دو روی چون گل تو
تا چند چو بلبلی بنالم

در حسرت طاق ابروانش
پیوسته ز هجر چون هلالم

تا چند کشی به داغ هجرم
محروم چرا من از وصالم

رحم آر بدین شکسته خاطر
کز دست خیال چون خیالم

از لطف تو دلبرا چه باشد
گر زود کنی نظر به حالم

بازآی که در فراق رویت
بگرفت ز جان خود ملالم

از شوخی آن دو چشم و ابرو
هر چند اسیر زلف و خالم

سرو قد دوست بس بلندست
دستی نرسد بدان نهالم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.