هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق خود میگوید و بیان میکند که چگونه وفاداری و عشق او باعث رنجش شده است. او از خیال معشوق و آتش هجران سخن میگوید و آرزو میکند که بتواند با وصال معشوق آرامش یابد. همچنین، شاعر به تواضع خود در برابر معشوق اشاره میکند و میگوید حتی اگر سگ کوی تو را ببوسم، در نظرم گردنکشی نخواهد بود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فراق و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۰۲۸
بر آب دیده چون سروش نشانم
روانش جان چو گل بر سر نشانم
چه کردم جز وفاداری که دایم
ز جان زهر فراقت را چشانم
نگارینا خبر داری که هر دم
برد خیل خیالت مو کشانم
خیالت گر شبی مهمانم آید
به جان تو که بر چشمش نشانم
ز تاب آتش هجرت جهان سوخت
مگر زآب وصالت وانشانم
اگر پای سگ کوی تو بوسم
نیاید در نظر گردن کشانم
ز دامانش ندارم دست امّید
دلا تا در جهان باشد نشانم
روانش جان چو گل بر سر نشانم
چه کردم جز وفاداری که دایم
ز جان زهر فراقت را چشانم
نگارینا خبر داری که هر دم
برد خیل خیالت مو کشانم
خیالت گر شبی مهمانم آید
به جان تو که بر چشمش نشانم
ز تاب آتش هجرت جهان سوخت
مگر زآب وصالت وانشانم
اگر پای سگ کوی تو بوسم
نیاید در نظر گردن کشانم
ز دامانش ندارم دست امّید
دلا تا در جهان باشد نشانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.