هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و فراق یار می‌سراید و درد دوری از معشوق را بیان می‌کند. او از شب‌های بی‌قراری، درماندگی در درمان درد عشق، و سرگردانی در هجران می‌گوید. با وجود این رنج‌ها، عشق به معشوق را برگزیده و به آن افتخار می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۰۳۳

بی رخ چون خورت ای جان به لب آمد جانم
می دهم جان به غم عشق تو تا بتوانم

همچو بلبل شب و روز و گه بی گه به جهان
من به پای رخ گل از دل و جان می خوانم

درد خود را بنمودم به طبیب از سر درد
کرد از گل شکر لعل لبت درمانم

درد ما را نکنی هیچ دوا از لب لعل
ای عزیز دل من طالع خود می دانم

زندگانی به فراق رخ خوبت کردن
یک نفس جان جهان من به جهان نتوانم

چون قلم دود به سر می رودم از غم تو
همچو پرگار به هجران تو سرگردانم

غم حال من سرگشته بجو کآخر کار
ترسم ای جان که به درمان جهان درمانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.