هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که بدون یاد او حتی یک دم هم نمی‌تواند زندگی کند. او از درد هجران و غم‌هایش می‌نالد و تأکید می‌کند که معشوق تنها مرهم دل‌های شکسته‌اش است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۳۸

من دیده با خیال تو برهم نمی زنم
بی یاد روح بخش تو یک دم نمی زنم

تا چند خون دل خورم اندر فراق تو
یک دم نفس به عشق تو بی دم نمی زنم

با آنکه خسته ای دل ما را به تیغ هجر
ای نور دیده ناله ز دردم نمی زنم

از غم به جان رسید دل مستمند من
آخر ببین که یک دم بی غم نمی زنم

روزی نمی رود که سر خویش حلقه وار
بر درگه وصال تو هر دم نمی زنم

گفتم که همدمم مگر آن نازنین شود
یک دم به عمر خویش به همدم نمی زنم

گفتم به ریش دل به جهانم تو مرهمی
مرهم تویی و لاف ز مرهم نمی زنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.