هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه فراوان خود سخن می‌گوید و از این که دائماً در حال گریه و ناراحتی است شکایت دارد. او از بی‌مهری زمانه و دوری از معشوق گلایه می‌کند و آرزو می‌کند که معشوق به او نگاهی کند تا شاید حالش بهبود یابد. شاعر همچنین از بار سنگین فراق و غم بر دل خود می‌نالد و از این که نمی‌داند چگونه این درد را تحمل کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین درک کامل مفاهیم و احساسات بیان شده نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۰۴۸

جز غم چو نیست حاصل ایام چون کنم
تا کی دو دیده در غم او پر ز خون کنم

تا کی ز دیده اشک چو سیماب بفکنم
تا چند من به غصّه دوران زبون کنم

تا کی غم زمانه بی مهر دون خورم
تا کی قد الف صفتم همچو نون کنم

جان می دهیم تا نظری بر جهان کند
باشد به حال زار خودش رهنمون کنم

چشمت نگوید ای بت مهر و ز مردمی
تا کی به شیوه این همه فکر و فسون کنم

آن بار کز فراق رخش بر دل منست
گر یک حواله زان به کُه بستون کنم

از پا درآید او به یقین و هزار آه
از دل برآورد من بیچاره چون کنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.