هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق معشوق رنج می‌کشد. شاعر از دل‌های خونین، چشم‌های اشکبار، و ناله‌های بی‌چاره‌وار خود می‌گوید و امید به وصال معشوق دارد تا بتواند حسادت دیگران را نادیده بگیرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده نیاز به درک ادبی و عاطفی بیشتری دارد.

شمارهٔ ۱۰۴۹

تا به کی دل را ز درد عشق تو پر خون کنم
دیده نم دیده را در هجر تو جیحون کنم

هر شب از دست فراقت چند بار از راه چشم
زعفرانی رنگ رخسارم ز خون گلگون کنم

چون الف بودم قدی داری روا ای بیوفا
کان الف را هر دم از درد فراقت نون کنم

گفته بودی در غمم چونی چه گویم درد دل
بی رخت ای نور دیده زندگانی چون کنم

درد عشقم همچو افسانه ست نزد خاطرت
در نمی گیرد اگر خود صد هزار افسون کنم

دیده ام بر من حسد دارد نگر تا چاره چیست
گر مفر باشد ز راه غیرتش بیرون کنم

ناله گاه از درد دوری می کنم بیچاره وار
گاه از جور و جفای گردی گردون کنم

گرچه درویشم ولی از کیمیای وصل تو
گر بیابم خویشتن را در شبی قارون کنم

هم امیدم هست روزی در جهان کز وصل من
خاک در چشم حسودان خسیس دون کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.