هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و ناکامی در عشق می‌گوید. او از این که وصال معشوق ممکن نیست، شکایت دارد و از بی‌قراری و بی‌تابی خود در فراق سخن می‌گوید. همچنین، از ناتوانی در تسخیر زمان و روزگار شکوه می‌کند و بیان می‌کند که هیچ حیله و تدبیری برای رسیدن به معشوق کارساز نیست. در نهایت، او از تکرار نام معشوق به عنوان تنها تسکین خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۵۰

شب وصال میسّر نمی شود چه کنم
سعادتیست چو باور نمی شود چه کنم

بجز خیال که او نور دیده ی بصرست
به پیش دیده مصوّر نمی شود چه کنم

ببین که توسن ایام تند سفله نواز
به هیچ گونه مسخّر نمی شود چه کنم

شب فراق که تاریکتر ز روز منست
به شمع وصل منوّر نمی شود چه کنم

بهر زری که ز رخ دارم وز دیده گهر
گدای عشق توانگر نمی شود چه کنم

هزار حیله و دستان به وصل او کردم
به حیله کار میسّر نمی شود چه کنم

سخن چو قند مکرّر بود مرا به جهان
چو ذکر دوست مکرّر نمی شود چه کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.