هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تنهایی، درد عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او از بی‌پناهی، ضعف جسمانی و نداشتن کسی برای درددل شکایت می‌کند و تنها مونس خود را غم عشق می‌داند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و رنج‌های عشق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۱۰۵۲

من مسکین به جهان یار ندارم چه کنم
جز غم عشق رخش کار ندارم چه کنم

بار عشق تو چو کوهست و تن از ضعف چو کاه
بیش ازین طاقت این بار ندارم چه کنم

دارم از جور تو بسیار شکایت لیکن
پیش کس زهره ی گفتار ندارم چه کنم

مشکل آنست که بیمارم و در درد غمش
جان فدا کردم و تیمار ندارم چه کنم

ساکن کوی تو گفتم که شوم یکباره
بر سر کوی تو چون بار ندارم چه کنم

تو نداری خبر از حال من خسته و من
طاقت زحمت اغیار ندارم چه کنم

جز غم دوست که پیوسته ندیمست مرا
در جهان مونس و غمخوار ندارم چه کنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.