هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و دوری از معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که چگونه این دوری او را ناتوان و پریشان کرده است. او از ناتوانی در تحمل این دوری، بی‌قراری برای وصال و تأثیرات عمیق عشق بر روح و روان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۵۳

بگو که با غم هجران روی او چه کنم
ره وصال ندارم به سوی او چه کنم

چو نیست بار مرا در وصال خلوت دوست
به کام دشمن بدگو به کوی او چه کنم

نه صبر بودن بی او نه طاقت ستمش
به جان رسید دل من ز خوی او چه کنم

شبی نظر به مه چارده فتاد مرا
نداشت روشنی مهر روی او چه کنم

مرا به زلف چو چوگان براند از بر خویش
دلم اگر نشود همچو گوی او چه کنم

به عشق زلف و رخش مایلم به عنبر و گل
درین و آن نبود رنگ و بوی او چه کنم

به جست و جوی وصالش نمی شود حاصل
ولی اگر نکنم جست و جوی او چه کنم

ز حسرت گل رخسار و شکّر لب او
شدم نزار و پریشان چو موی او چه کنم

کنند سرزنشم کز جهان چه می خواهی
درین جهان بجز از گفت و گوی او چه کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.