۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۵۵

بیا که بی رخ خوبت نظر به کس نکنم
به غیر کوی تو جایی دگر هوس نکنم

مرا سریست به درگاه تو نهاده به خاک
که التجا بجز از تو به هیچ کس نکنم

به روز وصل به پای تو گر رسد دستم
گرم به تیغ زنی روی باز پس نکنم

بگو حواله من تا به کی به صبر کنی
به جان دوست که من غیر یک نفس نکنم

صبا بگوی به گل از زبان بلبل مست
که من تحمّل ازین بیش در قفس نکنم

دلا مرا به جهان تا که جان بود در تن
ز عشق سیر نگردم ز عیش بس نکنم

هوای کعبه مقصود در دماغ منست
به راه بادیه من گوش بر جرس نکنم

دلم چو بحر جهانست اگر رقیب خسیست
یقین بدان که ز عالم نظر به خس نکنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.