هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و فراق یار مینالد و بیان میکند که چگونه دوری از معشوق، او را در غم و اندوه فرو برده است. او از ابرو، چشمها و زلف معشوق یاد میکند و آرزوی وصال دارد، اما این آرزو برآورده نمیشود. شعر پر از تصاویر احساسی و عاشقانه است که رنج شاعر را از دوری یار نشان میدهد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیدهتر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۰۶۱
پرسی ز من که چونی ای دوست بی تو چونم
تا روز از دو دیده هر شب میان خونم
خونم ز هجر در دل افکنده ای و آنگاه
داری مرا ز دیده چون اشک سرنگونم
ابروی تو به شوخی بربود دل ز دستم
وز چشم و زلف تا کی داری به صد فسونم
تا چند بی دل و یار در کوی هجر گردم
چون نیست وصل ممکن دل باز ده کنونم
هر لحظه بی وصالت از عمر می شود کم
هردم ز درد هجران غم می شود فزونم
زلفش به سوی سودا دل می کشد، ز لعلش
یک بوسه گر دهد یار ساکن شود جنونم
قدّی الف صفت بود اندر جهان خوبی
ما را ولی فراقش کردست همچو نونم
تا روز از دو دیده هر شب میان خونم
خونم ز هجر در دل افکنده ای و آنگاه
داری مرا ز دیده چون اشک سرنگونم
ابروی تو به شوخی بربود دل ز دستم
وز چشم و زلف تا کی داری به صد فسونم
تا چند بی دل و یار در کوی هجر گردم
چون نیست وصل ممکن دل باز ده کنونم
هر لحظه بی وصالت از عمر می شود کم
هردم ز درد هجران غم می شود فزونم
زلفش به سوی سودا دل می کشد، ز لعلش
یک بوسه گر دهد یار ساکن شود جنونم
قدّی الف صفت بود اندر جهان خوبی
ما را ولی فراقش کردست همچو نونم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.