هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری از معشوق می‌نالد. او دل شکسته، تن ضعیف و خسته از فراق را توصیف می‌کند و از عهد شکسته و در بستهٔ وصال گله می‌کند. با وجود غم و اندوه، خیال معشوق در دلش نشسته و او را رها نمی‌کند. شاعر به زیبایی‌های معشوق سوگند می‌خورد و در باغ، نرگس و گل را به یاد او می‌بیند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۰۶۲

در این جهان دل خود را شکسته می بینم
چو زلف یار بر او باد بسته می بینم

تن ضعیف نزار بلاکش خود را
ز درد روز فراق تو خسته می بینم

بعیدم از رخ چون ماه تو تو رخ بنما
که ماه روی تو بر خود خجسته می بینم

امید بود دلم را که برخورد ز وصال
ولی چو عهد تو بازش شکسته می بینم

به روی من نگشایی در وصالش را
چرا همیشه در این باب بسته می بینم

خیال بود که برخیزم از غمت لیکن
درون دیده خیالت نشسته می بینم

به چشم و روی تو سوگند می خورم که به باغ
مدام نرگس و گل گشته دسته می بینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.