هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های خود از زمانه و فلک بی‌وفا شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که زمانه به او ستم کرده و باعث غم و اندوه فراوانش شده است. شاعر از بی‌عدالتی‌های زمانه و جفاهای فلک می‌نالد و آرزو می‌کند که کاش این رنج‌ها پایان یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی درباره رنج‌های زندگی و ناملایمات زمانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

شمارهٔ ۱۰۶۶

نام تو قوّت دل و دینم
نظری کن به من که مسکینم

غم ایام بر دلم باریست
بس گران وز زمانه غمگینم

من ندانم چرا زمانه چنین
کمری بسته است بر کینم

فلک بی وفا بگو تا چند
جان بسوزی به جور چندینم

این جفاها که می کشیم از تو
جمله از بخت خویش می بینم

یک زمان از زمانه دم نزنم
که نه دردی ز غصّه برچینم

گوییا مادر زمانه مرا
کرده آن بی حفاظ نفرینم

که دلت خوش مباد از دوران
غصّه بر جان شدست برچینم

زآنکه گشتم به عرصه چون شه مات
نیک سرگشته همچو فرزینم

تا به چند ای فلک تو بنشانی
گرد هجرانش بر جهان بینم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.