۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸۲

از مادر دهر تا بزادیم
جان در سر مهر او نهادیم

تا دل به دو زلف یار بستیم
از دیده دو جوی خون گشادیم

از روی هوا چو مرغ زیرک
در دام بلای دل فتادیم

ای کاج ز مادر زمانه
در عشق بدین صفت نزادیم

هر چند غمم فرستی از هجر
با این همه در غم تو شادیم

چون چشم تو ار شبانه مستیم
مخمور لبت ز بامدادیم

در آتش هجر آب جوییم
بر خاک جهان بسان بادیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.