۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹۰

جز درگه تو راه به جایی نمی بریم
بر درد خویش ره به دوایی نمی بریم

هرچند جان دهیم به کوی تو از وفا
یک لحظه نیست کز تو جفایی نمی بریم

گفتم گدای تو گشتم غمم بخور
گفتا برو صداع گدایی نمی بریم

گفتم چه کرده ام بجز از مهر و دوستی
زین بیش دوست ره به خطایی نمی بریم

بالای تو بلای دل ماست بر دلم
نگذشت یک نفس که بلایی نمی بریم

گویی برو ز کوی من آخر کجا روم
از کوی تو که راه به جایی نمی بریم

بیمارم از دو چشم تو و جز به لعل تو
ره در جهان دگر به شفایی نمی بریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.