هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج عاشق در فراق معشوق است. شاعر از غم عشق می‌گوید و از جفاهای معشوق شکایت می‌کند، اما در عین حال اعلام می‌کند که همچنان وفادار و عاشق باقی خواهد ماند. او از درماندگی در دریای غم می‌گوید و آرزوی وصال معشوق را دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی مضامین عاشقانه‌ای هستند که برای سنین پایین‌تر مناسب نیستند.

شمارهٔ ۱۰۹۹

ما ندانیم که کشتی غمت را رانیم
نام تو ورد زبانست و ز جانت خوانیم

گرچه ملّاح جهانیم به دریای غمت
چون وزد باد جفای تو به جان درمانیم

سرو سامان نبود مردم سودازده را
در غم عشق تو زان بی سر و بی سامانیم

وعده وصل همی داد مرا دلبر و باز
صبر فرمود مرا از وی اگر بتوانیم

جان شیرین جهت صحبت جانان باشد
تو مپندار که ما از تو به جان وامانیم

دردمندیم و لب لعل تو درمان منست
عمرها رفت که ما در پی آن درمانیم

گر به بوسیدن پایت بدهی فرمانم
تا بود جان به جهان بنده آن فرمانیم

گر کند دیده ی ما میل به رویی جز تو
در جهان راست که ما ناکس تردامانیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.