هوش مصنوعی:
این شعر از درد عشق و فراق سخن میگوید. شاعر از دوری معشوق شکایت دارد و بیان میکند که عشق و فراق، جان و عمرش را سوزانده است. او از بیقراری و سرگشتگی خود در فراق یار مینالد و آرزوی وصال را دارد. با وجود بیاعتنایی معشوق، شاعر همچنان در جستوجوی اوست و امید به دیدارش دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای بهکار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۱۰۱
چون تو طبیب دردی درد تو با که گویم
درمان درد دوری ای دلبر از که جویم
آبم ببرد عشقت بر باد داد عمرم
از آتش فراقت کمتر ز خاک کویم
از تاب زلف پرچین چوگان مزن خدا را
کاندر فراق رویت سرگشته تر ز گویم
در بوستان وصلت ای جان من چو بلبل
بر روی چون گل تو آشفته همچو مویم
چون ترک عشق گویم تا روز حشر جانا
ور کوزه گر بسازد از خاک من سبویم
جانم ز پا درآمد در جست و جوی وصلت
در کوی هجرت آخر تا کی به سر بپویم
گرچه ز ما فراغت دارد نگار لیکن
من در جهان به بویش دایم به جست و جویم
درمان درد دوری ای دلبر از که جویم
آبم ببرد عشقت بر باد داد عمرم
از آتش فراقت کمتر ز خاک کویم
از تاب زلف پرچین چوگان مزن خدا را
کاندر فراق رویت سرگشته تر ز گویم
در بوستان وصلت ای جان من چو بلبل
بر روی چون گل تو آشفته همچو مویم
چون ترک عشق گویم تا روز حشر جانا
ور کوزه گر بسازد از خاک من سبویم
جانم ز پا درآمد در جست و جوی وصلت
در کوی هجرت آخر تا کی به سر بپویم
گرچه ز ما فراغت دارد نگار لیکن
من در جهان به بویش دایم به جست و جویم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.