۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۰۱

چون تو طبیب دردی درد تو با که گویم
درمان درد دوری ای دلبر از که جویم

آبم ببرد عشقت بر باد داد عمرم
از آتش فراقت کمتر ز خاک کویم

از تاب زلف پرچین چوگان مزن خدا را
کاندر فراق رویت سرگشته تر ز گویم

در بوستان وصلت ای جان من چو بلبل
بر روی چون گل تو آشفته همچو مویم

چون ترک عشق گویم تا روز حشر جانا
ور کوزه گر بسازد از خاک من سبویم

جانم ز پا درآمد در جست و جوی وصلت
در کوی هجرت آخر تا کی به سر بپویم

گرچه ز ما فراغت دارد نگار لیکن
من در جهان به بویش دایم به جست و جویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.