۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۰۶

تا به چند از رخ زیبای تو مهجور شویم
در غم روی چو مهتاب تو مشهور شویم

به امیدی که دوایی بکند درد مرا
خوش طبیبیست بیا تا همه رنجور شویم

دل ما همچو سپندست بر آن آتش روی
سر آنست که چون چشم بدان دور شویم

ای دل خسته بیا تا به سر کوی هوا
تا ز جان حلقه به گوش بت منظور شویم

نچشیدیم یکی جرعه نوش از شب وصل
تا کی از باده ی هجران تو مخمور شویم

اعتمادی چو بر احوال جهان نیست یقین
بر فریبش نتوان رفت که مغرور شویم

من به شیرینی لعل لب او کی برسم
در هوای قد او گر همه زنبور شویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.