هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام خود میگوید و از بیتوجهی معشوق شکایت میکند. او از غم هجران و ناامیدی از درمان درد دلش سخن میگوید، اما با این حال، همچنان به عشق و امید به معشوق پایبند است و از او میخواهد که به رغم حسودان، به سویش نظری کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و احساسات پیچیدهی انسانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۱۰۷
پیش چوگان جفایت صنما چون گویم
قصّه ی درد خود و جور تو را چون گویم
چون طبیب از من بیچاره ملولست مدام
چاره درد دل خسته چرا می جویم
خبرت نیست نگارا ز غم هجرانت
که به خون دل و دیده رخ جان می شویم
چون امید من دلخسته تویی در عالم
به علی رغم حسودان نظری کن سویم
بشنو از من که به جان آمدم از درد فراق
من آشفته که بر روی تو همچون مویم
تا چند گفتند که باز از سر پیمان رفتی
مشنو ای دوست خدا را سخن بد گویم
تا جهان باشد و جان هست و نفس خواهد بود
من ره عشق تو را از دل و جان می پویم
قصّه ی درد خود و جور تو را چون گویم
چون طبیب از من بیچاره ملولست مدام
چاره درد دل خسته چرا می جویم
خبرت نیست نگارا ز غم هجرانت
که به خون دل و دیده رخ جان می شویم
چون امید من دلخسته تویی در عالم
به علی رغم حسودان نظری کن سویم
بشنو از من که به جان آمدم از درد فراق
من آشفته که بر روی تو همچون مویم
تا چند گفتند که باز از سر پیمان رفتی
مشنو ای دوست خدا را سخن بد گویم
تا جهان باشد و جان هست و نفس خواهد بود
من ره عشق تو را از دل و جان می پویم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.