هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از وصل و لطف معشوق آرزو می‌کند و از جور و جفای او شکایت دارد. عشق او چنان شدید است که گویی از باده عشق مست شده و وجودش سرشار از این احساس است. شاعر با وجود رنج هجران، همچنان به عشق خود وفادار است و حیاتش را مدیون بوی معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل احساسات و تجربیات بیان‌شده در شعر نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱۰۸

از وصل دری گشا به رویم
کاشفته به روی تو چو مویم

گر لطف و کرم کنی توانی
ور جور و جفا کنی چه گویم

از باده ی عشق مست گردد
گر کوزه گری کند سبویم

بر خاک در تو ز آتش عشق
رخساره به آب دیده شویم

از دست جفا و جورت ای جان
سرگشته ز هجر تو چو گویم

از بوی تو باد صبح مستست
من زنده از آن حیات بویم

دایم چو جهان به جست و جویت
باشد همه روز گفت و گویم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.