۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۰۸

از وصل دری گشا به رویم
کاشفته به روی تو چو مویم

گر لطف و کرم کنی توانی
ور جور و جفا کنی چه گویم

از باده ی عشق مست گردد
گر کوزه گری کند سبویم

بر خاک در تو ز آتش عشق
رخساره به آب دیده شویم

از دست جفا و جورت ای جان
سرگشته ز هجر تو چو گویم

از بوی تو باد صبح مستست
من زنده از آن حیات بویم

دایم چو جهان به جست و جویت
باشد همه روز گفت و گویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.