هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری از معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود عشق و وفاداری، از وصال محروم مانده‌اند. ایشان از معشوق می‌خواهند که لطفی کرده و به ایشان نگاهی کنند، چرا که با وجود خدمتگزاری، بی‌اعتنایی می‌بینند. شاعر در پایان از ناپایداری دنیا سخن می‌گوید و پیشنهاد می‌کند که از فرصت استفاده کرده و لحظاتی خوش را با هم بگذرانند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۱۱۲

نگارا از تو دور آخر چراییم
تو را ماییم و ما آخر که راییم

سعادت گر دهد یاری به وصلت
همان به کز در عشرت درآییم

بگو ای نور چشمم تا که رایی
ز روی بندگی چون ما توراییم

نظر فرما ز روی لطف بر ما
چو در کوی وصال تو گداییم

به خاک آستانت تشنه جانیم
به جست و جوی تو سرگشته ماییم

ز روی لطف کن در ما نگاهی
اگرچه چاکری را می نشاییم

چرا بیگانگی ورزی نگارا
چو از جان در جهانت آشناییم

چو دوران را بنایی نیست محکم
بیا تا یک زمانک خوش برآییم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.