هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی می‌نالد و از دل خود می‌خواهد که یا درمانی برای دردش بیابد یا او را از رنج نجات دهد. او به طبیب‌بودن دل اشاره می‌کند و از سودایی‌گری و بی‌قراری می‌گوید. در پایان، شاعر به خواننده توصیه می‌کند که از غصه خوردن بپرهیزد و از زندگی لذت ببرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و جدایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۱۱۵

از درد منال ای دل چون نیست تو را درمان
هر درد بود در دل درد تو بود بر جان

هستی تو طبیب دل با کس نتوانم گفت
تو جانی و جان از دل چون درد کند پنهان

یا چاره دردم کن از وصل شبی جانا
یا دست به خونم کن و ز درد مرا برهان

هر چند بود مشکل دردی که دوایش نیست
این درد من مسکین پیش تو بود آسان

سامان نبود ما را از مایه سودایی
آن سر که در او سود است خود چون بودش سامان

آمد ز صبا بویی از گلشن جان باری
چون جنّت فردوس است امروز سرابستان

بسیار مخور غصّه چون عمر نمی ماند
داد طرب و شادی ای دل ز جهان بستان
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.