هوش مصنوعی: شاعر از درد هجران و عشق سخن می‌گوید و از بار سنگین این جدایی بر دلش شکایت دارد. او از معشوق می‌خواهد که یا به وصال او بینجامد یا با تیغ هجر جانش را بگیرد تا از این رنج رها شود. شاعر به ناپایداری دنیا اشاره می‌کند و از دل سنگین خود می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر شعر (مانند «همچو سگ باری به سرباری مرا از در مران») ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۱۱۹

بار هجرت بر دلم باریست باری بس گران
درد عشقت هست بر جان جهانی بی کران

صبر فرمایی مرا در عاشقی ای دیده ام
صبر از روی دلارای تو ای جان چون توان

چون به باد عشق بردادی ز خاکم ذرّه ها
روی همچون آفتاب از ما چرا داری نهان

بنده ی بیچاره بر روی وصالت بر درم
همچو سگ باری به سرباری مرا از در مران

یا به وصلم یک زمان بنواز ای دلبر ز لطف
یا بکش جانا به تیغ هجر و ما را وا رهان

چون نمی ماند به عالم هیچ صورت برقرار
تا به کی دل سنگ داری ای دل از کار جهان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.