۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲۰

صبا برو تو پیامی ز من به یار رسان
غم فراق چو دانی به غمگسار رسان

سلام و پرسش بی حد به اشتیاق تمام
ازین کمینه خاکی بدان نگار رسان

تو شرح حال من خسته دل نکو دانی
ز روی لطف خدا را بدان دیار رسان

قرار نیست چو من در دو زلف سرکش دوست
بیا ز نکهت زلفش به بیقرار رسان

بگو فراق رسانید جان ما بر لب
بیا و منتظری را به انتظار رسان

چو جان به لعل لبت تشنه ام نگارینا
بیا و تشنه وصلت به چشمه سار رسان

اگر نگار شبی حال زار ما پرسد
بگو بیا و جهان را به اعتبار رسان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.