هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و علاقه‌ی خود به معشوق سخن می‌گوید و از زیبایی‌های او مانند چشم‌ها و ابروهایش یاد می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و رحمتی بر او داشته باشد. شاعر همچنین از وصلت با معشوق به عنوان بزرگ‌ترین آرزوی خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل زیبایی‌های ادبی و احساسی متن نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۱۳۰

جان شیرینم تویی دانی که شیرینست جان
گر دهد دستم شبی در پایت افشانم روان

سر و جان ما تویی یک دم به سوی ما خرام
زآنکه دایم سرو را میلست بر آب روان

من دل و جان جهان از بهر وصلت خواستم
دولت وصل تو ما را خوشتر آید از روان

چشم و ابرویت ز ما بربود هوش و عقل و دین
روی زیبایت ببردم طاقت و صبر و توان

پادشاه حسن و زیبایی تویی از روی لطف
رحمتی کن رحمتی زنهار بر این ناتوان

چند رانی وقت گل ما را ز بستان ارم
بر غریبی بی نوایی رحم کن گر می توان

گر به دستم گل بیفتد از سرابستان عیش
هم نسیمی آورد سویم صبا از گلستان

نکهتی آمد به سویم صبحدم گویا مگر
از سر زلف تو می آید صبا عنبرفشان

یک شبم بنواز جانا از وصال خود که من
غیر لطف جان فزایت کس ندارم در جهان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.