هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر اشتیاق و درد فراق معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند گلها، بلبل، و سرو، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند و از او می‌خواهد که با وصال خود، جانش را روشن کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۱۱۴۷

بیا و دیده جانم به وصل بینا کن
به بوی زلف خودم دلبرا توانا کن

به روی چون گلت ای گلعذار سیم اندام
زبان بلبل جان را به طبع گویا کن

چو بسته ام دل خود را به زلف سرکش تو
دری ز وصل نگارا به روی او وا کن

ز هجر چشمه ز چشمم روان شدست بیا
درون دیده ما همچو سرو مأوا کن

ز درد عشق دلا گر پناه می طلبی
پناه در شکن زلف یار پیدا کن

به چشم جان به رخ خوب او ببین و زکات
ز لعل دلکش او بوسه ای تمنّا کن

ز روی لطف نگارا تو بنده ی خود را
درون خاطر عاطر به گوشه ای جا کن

دلا ز آتش هجران بسان عود بسوز
جهان به آب دو دیده بسان دریا کن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.