هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و دل‌بستگی عمیق خود سخن می‌گوید، از درد فراق و آرزوی وصال معشوق می‌نالد و از او می‌خواهد که با روی خویش دلش را شفا بخشد. او از جفاهای معشوق شکایت دارد ولی همچنان به امید دیدار اوست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، درک زیبایی‌های شعر کلاسیک فارسی معمولاً به سطحی از بلوغ فکری و ادبی نیاز دارد.

شمارهٔ ۱۱۵۰

دل ضعیف مرا در دو زلف خود جا کن
نشیمنیش خدا را به زلف شیدا کن

طبیب گشت ملول از من ضعیف نحیف
بیا و یک دمش از وصل خود مداوا کن

دلم به دست جفا دادی و نبخشودی
به عذرهای گذشته یکی مدارا کن

در وصال ببستی ز روی ما ز چه روی
چو حلقه سر به درت می زنیم در وا کن

مدار نور دریغ از دلم چو آئینه
بیا و رخ به رخ دلبر مه آسا کن

شرابخانه امید دل خراب از غم
ز دولت شب وصلت بیا و احیا کن

بیا که دور ز رویت جهان نمی بینم
به ماه روی خودم هر دو دیده بینا کن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.