۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵۱

ز لطفت یک نظر در حال ما کن
ز وصلت درد دوری را دوا کن

جفا تا کی کنی بر من نگارا
به رغم دشمنان روزی وفا کن

بیا بنشین زمانی بر دو چشمم
به جان تو که ترک ماجرا کن

از آن لعل لب شیرین چون قند
امید ناامیدی را روا کن

نگویی تا به کی بیگانه باشی
مرا با خود زمانی آشنا کن

تو سلطان جهانبانی خدا را
ز لطفت یک نظر سوی گدا کن

نوای ما سر کوی غمت گشت
بیا و رحمتی بر بی نوا کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.