۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴۹

نگارا رحمتی بر حال ما کن
غم هجران ز جان ما جدا کن

زبانم نیست از ذکر تو خالی
مرا کامی ز لعل خود روا کن

دلم پر درد هجرانست باری
ز وصل خویشتن ما را دوا کن

بیا تا یک زمانک خوش برانیم
ز لطف ای جان به ترک ماجرا کن

مکن بیگانگی زین بیش با ما
مرا یک لحظه با خود آشنا کن

منم چون خاک ره افتاده پیشت
گذر چون سرو باری سوی ما کن

تو سلطان جهانی من گدایی
نظر یک دم بر احوال گدا کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.