هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه عشق او را به خطر انداخته و از مسیر عادی زندگی دور کرده است. او از رهایی از قید و بندهای دنیوی و افتادن به دام عشق می‌گوید و خود را در میان رندان و دردآشنایان می‌یابد. شاعر به شدت تحت تأثیر عشق قرار گرفته و حتی وجود خود را فدای معشوق می‌کند. او از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و ویرانگر یاد می‌کند که جان و دل او را تسخیر کرده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۴

گرفتم عشق روی تو ز سر باز
همی پرسم ز کوی تو خبر باز

چه گر عشق تو دریایی است آتش
فکندم خویشتن را در خطر باز

دواسبه راه رندان برگرفتم
به کار خود درافتادم ز خر باز

فتادم در میان دردنوشان
نهادم زهد و قرائی به در باز

میان جمع رندان خرابات
چو شمعی آمدم رفتم به سر باز

چنان از دردیت بی خویش گشتم
که گفتم نیست از جانم اثر باز

منم جانا و جانی در هوایت
ندارم هیچ جز جانی دگر باز

دلم زنجیر هستی بگسلاند
اگر بر دل کنی ناگاه در باز

همای همتم از غیرت تو
نیارد کرد از هم بال و پر باز

چه می‌گویم که جانها نیست گردد
اگر گیری ز جانها یک نظر باز

دل عطار از آهی که دانی
رهی دارد به سوی تو سحر باز
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.